به گزارش نماینده مرور این سخنرانی تاریخی خالی از لطف نیست.
میرحسین موسوی وزیر امورخارجه در جلسه ای با حضور سفرا و کارداران کشورهای خارجی اظهار داشت : ایران اسلامی در پی ایجاد آشوب در جهان نیست.
وی گفت : من در شرایطی با شما به عنوان وزیر خارجه سخن می گویم که ملت ما ماه ها مبارزه بر علیه غربگرایی و گرایش به آمریکا را پشت سرگذاشته است گرچه در این مبارزه شهیدان بسیاری را از دست داده ایم و ضایعات زیادی را متحمل شده ایم.
وی ادامه داد : در دو سال گذشته بارها و بارها نیروهای معتقد و مومن به هویت اسلامی انقلاب احساس دلهره می کردند که مبادا دوباره یک ساخت سیاسی در این کشور حکمفرما گردد که دوباره همان سیستم ارزشی آمریکا را احیا سازد و دوباره نظامی فاشیستی را حاکم سازد. دوباره خدا و مذهب را به صحنه خانه ها براند و جامعه مذهب زدایی شده ای برپا سازد.
موسوی گفت : ما در این دو سال و نیم دلهره داشتیم که مهره های آمریکا با استفاده از نفوذ فرهنگی آمریکا بتوانند زمینه های رجعت مجدد آمریکا را به کشور ما فراهم سازند. نبرد و مبارزه دو سال و نیم گذشته آسان تر از مبارزات پیش از انقلاب برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی نبود.
وی ادامه داد : بالاخره در موقعیتی که هم اکنون ما با هم صحبت می کنیم و بعد از پشت سرگذاشتن بحران هایی بزرگ و توطئه هایی بزرگ از سوی آمریکا، ایران یک پارچه و متحد به یک خط و یک جریان و یک آینده می اندیشد.
میرحسین موسوی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن روشنفکر خواندن خود گفت : من به عنوان یک روشنفکر در طول زندگی خود شاهد بوده ام که چگونه ملت ما و نخبگان سیاسی ما و روشنفکران ما در چنگال استعمار و نفوذ فرهنگی غرب دست و پا می زده اند و چگونه شخصیت واقعی آن ها در شخصیت غربی استحاله می گشته است.
وی افزود : یادم می آید در دانشگاه آن قدر در مورد تاریخ هنر اروپا تئوری و مطلب یاد داده بودند که کلیسای گوتیک اروپا را در دهات آن از مسجد شیخ لطف الله خودمان در اصفهان بهتر می شناختم و در حالی که به عنوان یک استاد و یک معلم دهها کتاب در مورد هنر و فرهنگ غرب خوانده بودم یک کتاب بله یک کتاب! در مورد هنر و فرهنگ و تمدن عظیم هند و ژاپن و چین نخوانده بودم. معیارهای ما برای زندگی و سیاست از غرب سرازیر می شد. آن چیزی برای ما زیبا بود که غرب آن را زیبا می گفت و آن چیزی برای ما زشت بود که آمریکایی آن را زشت می خواند و از این رو گاه حتی خود را زشت می پنداشتیم.
امام به ما یاد داد خیره در چشمان آمریکا، مرگ بر آمریکا بگوئیم
موسوی ادامه داد : انقلاب اسلامی این همه را زیر و رو کرد و ما چشم از زمین برداشتیم و برای اولین بار خیره در چشمان آمریکا و ابرقدرت ها دوختیم. علاقه مردم ما به امام امت و رهبر انقلاب درست از این مسئله برمی خیزد او اسلام را به ما برگرداند او شرافت انسانی ما را به ما برگرداند او به ما کمک کرد که خیره و بی ترس در چشمان ددمنشانه آمریکا بنگریم و مرگ بر آمریکا بگوئیم.
موسوی همچنین خطاب به سفرای کشورهای جهان گفت : رهبر انقلاب ما روزی گفتند که رابطه ما با آمریکا رابطه گرگ و میش است و این یک واقعیتی است در سراسر جهان و ما در روابطمان با قدرت های بزرگ گفته رهبر انقلابمان را فراموش نخواهیم کرد.
به گزارش فارس سخنان میر حسین موسوی را می توان از منظرهای متفاوتی به نظاره نشست و تحلیل کرد از اعتراف او به آن چه که در دانشگاه آموخته و تعارضش با آن چه که انقلاب به او هبه کرد و هدیه داد. تاکید او بر این که انقلاب این موهبت را به ملت مسلمان ایران ارزانی داشت که بی واهمه در چشمان ابرقدرتی چون آمریکا نگاه کرده و بی هیچ ترسی شعار مرگ بر آمریکا سر دهد. اذعان به این واقعیت که غرب کشورهای اسلامی و شرقی را از هویت خود تهی کرده است و اظهار نگرانی از این که آمریکا دوباره با همان فرهنگ منحط رجعت کند و ثمره شهادت هزاران انسان پاکباخته به یک باره نابود شود. اگر به آن چه که موسوی از غرب تشریح می کند و توصیف می نماید دقت کنیم با تمامی ابعاد آن به این نتیجه می رسیم که مدینه فاضله ای که میرحسین موسوی در سال ۸۸ آن را تصویرگر شده بود و به سوی آن می تازید همین غربی بود که او خود در ۳۰ تیر ۱۳۶۰ از آن اظهار نگرانی کرده بود. موسوی می گوید ما برای آن که آمریکا از کشورمان برود شهدای زیادی داده ایم و حال سوال این جا است که او خود چگونه و با چه ذهنیتی تلاش داشت آمریکا را بدون کمترین هزینه ای دوباره به ایران بازگرداند و فرهنگ منحط غربی را به این ملت تحمیل کند!؟ در این زمینه گفتنی های زیادی است و به عبارت دیگر تعارض سخنان و مشی امروز موسوی و دیگر اصحاب فتنه با دیروز و سخنان آن روزشان به اندازه ای است که آدمی می ماند این تعارض را چگونه به تحلیل بنشیند!؟ انسان ها تغییر می کنند و هیچ کس مدعی آن نیست که انسان ها باید در تمام عمر خود بر یک صراط و اندیشه باشند و این از ساحت انسان های اندیشمند به دور است ولی سوال و محل بحث آن جا است که آیا کسی که با دیروز خود ۱۸۰ درجه تفاوت دارد و یا به عبارتی دیروز خود را به سخره می گیرد می تواند با استناد به همان دیروز به سوی قدرت خیز بردارد و دیگران را فریب دهد!؟
نظر شما